سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
دخترک
 
کاش شاید

 کاش تو اوج لحظه های بی کسیم تنهام نمی ذاشت

 

 

کاش وقتی باران بی امان تنهایی اسمون زندگی مو ابری کرده بود نمی رفت

 

 

کاش وقتی شنید بهش نیاز دارم تا زنده باشم سایه بون تن خستم می شد

 

 

من دوستش داشتم با همه ی وجودم  با همه احساسم . اما عجله کردم تقصیر خودم بود که رفت

 

 

نباید بهش می گفتم دوستش دارم نباید بهش می گفتم که عاشقش شدم

 

 

شاید اونوقت  بیشتر پیشم می موند تا  دوستتدارم رو از زبونم بشنو

 

شاید  انوقت می تونستم بهش ثابت کنم که دوستش دارم  

 

شاید می تونستم دلشو به دست بیارم یا شاید اونوقت اونم دیگه بهم عادت کرده بود

 

اما حالا دیگه دیره خیلی دیر  من تنهام و اون رفته من چشم به راه و منتظر و اون ..........

 

همه  زندگی من خلاصه شده تو کاش شاید چرا

 

و گریه و انتظار .....

 

 

اما یه جایی تو دلم یه روزنه ی کوچیک برای امید باز گذاشتم امید به اینکه برگرده امید به اینکه بتونم عاشقش

 

کنم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/2/8:: 2:5 عصر     |     () نظر